استخدام مورگان شوستر آمريکايي و پيامدهاي آن در ايران (1)
استخدام مورگان شوستر آمريکايي و پيامدهاي آن در ايران (1)
استخدام مورگان شوستر آمريکايي و پيامدهاي آن در ايران (1)
نويسنده : دکتر سيد غني افتخاري
«بعقيده ي من در تمام قرن بيستم، شخصي قابل تر از مورگان شوستر آمريکايي ديده نشده است. يکي از سياسيون بي وجدان انگليس [سرادوارد گري] با کمک وزراي کوته نظر، وضعيت و بالاخره کار را به جايي رسانيد که اين مرد را از دايره ي فعاليت خود بيرون کشيد و کارهايش را عقيم گذارد. اين سرادوارد گري بود که توانست با کمک مشت و بازوي روس، شخصي مانند مورگان شوستر را از کار بيندازد».
نخست تصميم داشتند از سنديکاي خصوصي وام بگيرند، ولي نفوذ روس ها آن عمليات را متوقف ساخت. روس ها اصرار داشتند که دولت ايران فقط بايد از دو دولت روسيه و انگليس قرض کند، اما هدف دولت ايران اين بود که از يک کشور بي طرف کمک بگيرد . با وجود آنکه ايراني هاي متجدد، به فرانسه نزديکي داشتند، ولي چون فرانسه از اعضاي فعال اتفاق مثلث بود و آلمان هم در اين زمان به دليل مشکلاتي که داشت، زير بار نمي رفت، دولت تصميم گرفت با هيأت آمريکايي وارد مذاکره شود.(1)آمريکايي ها در اين زمان، هنوز به بازي سياست در مشرق زمين آلوده نشده و اصول آزادي ، استقلال، شرف و حيثيت ملت هاي خاورميانه را با دغلکاري و اعمال نظرهاي استعماري و طرفداري از زور و فساد، زير پا ننهاده بودند وبه دخالت در امور داخلي مشرق زمين و غارت منابع ثروت آنان نپرداخته بودند.
آمريکايي ها در دنياي سياست، در انزوا بودند و بر اساس اصل «سياست مونرئو» که «آمريکا براي آمريکايي هاست» در اروپا و ...کمتر دخالت مي کردند. از آنجا که مردم آمريکا تازه از زير يوغ استعمار بريتانيا بيرون آمده بودند و به نوعي همراه با مردم ديگر کشورها ، با استعمار مبارزه مي کردند، با ايرانيان نيز همدلي و همدردي نشان دادند. با همين احساس بود که «باسکرويل » به صف آزاديخواهان ايران پيوست .(2) او که در مدرسه اي در تبريز درس تاريخ مي گفت، به ستارخان پيوست و لباس رزم پوشيد و در کنار مبارزان تبريزي به دفاع از تبريز پرداخت و سرانجام در اين راه جان باخت.(3)البته، آقاي «محيط طباطبايي » در اين باره مي نويسد :«شرکت باسکرويل در انقلاب تبريز و قتل او، امري شخصي، انساني و اتفاقي بود و ربطي به سياست دولت آمريکا در سرنوشت ملت ايران نداشت».(4)آمريکايي ها به واسطه ي کارهاي خيري که هيأت هاي مذهبي آنان در ايران انجام مي دادند، مورد تمجيد بودند و مردماني رستکار محسوب مي شدند و اين سياست انتخاب کشور سوم در ايران، با هدف کاستن از نفوذ قدرت هاي بزرگ انجام شد و هدف ايراني ها فقط استخدام يک مديرنبود، بلکه هدف اصلي، درگير کردن آمريکا در ايران بود تا کشور، اندکي از قبضه ي روس و انگليس درآيد،(5) اما وزارت امور خارجه ي آمريکا خود را آماده مي کرد هر نوع پيشنهاد ايران را براي اعزام مشاور رد نمايد.(6)
در چنين اوضاعي به «عليقلي خان نبيل الدوله » وزير مختار ايران در واشنگتن، دستور داده شد براي اصلاح، تعديل و تجديد سازمان ماليه ي ايران، چند رايزن امور مالي و اقتصادي از آمريکا استخدام و روانه ي ايران نمايد. در اين زمان، دو قدرت روس و انگليس به دليل بي غرضي آمريکايي ها در ايران، با اعزام مشاورين ماليه به ايران مخالفت نکردند . از سوي ديگر آمريکايي ها هم مايل بودند در ايران نفوذ داشته باشند . سرانجام پس از رايزني هاي مختلف، آمريکايي ها نيز موافقت کردند.
قانون استخدام پنج نفر آمريکايي در تاريخ دوم شوال 1328تصويب شد و آقاي مورگان شوستر، حقوقدان واشنگتني، که پيش تر در کوبا در سمت مأمور اخذ عوارض گمرکي و بعد در فيليپين مأموريت داشت، در رأس يک هيأت شانزده نفره( و خانواده هايشان) راهي ايران شدند. ميزان حقوقي که براي شوستر تصويب شده بود، دو هزار ليره و خرج سفر به ايران بود و حقوق همراهانش کمتر از اين مقدار بود.(7)گفته مي شود که شوستر به نيت خدمتگزاري مطلق و فداکاري براي نجات مردم و اقتصاد ايران، آمده و عزم را جزم کرده بود که جداگانه کار کند و در راه رسيدن به مقصود بکوشد. همراهان وي عبارت بودند از :1.«شارل لسکاسکي» مميز ماليات2.«رالف هيلر» حسابدار3.«بروس ديکي» مفتش 4.«کرنو»(8)مدير ماليات، که از راه پاريس-وين- استامبول- باطوم و باکو عازم ايران شدند. وقتي شوستر وارد بندر انزلي شد، با «هرمز خان» فرستاده ي ممتاز الدوله، وزير دارايي، ملاقات نمود. وقتي شوستر از وي پرسيد: به کجا مي رويم؟ هرمز خان فوراً جواب داد : از اين به بعدش به جهنم مي رويد. شوستر تعجب کرد! وي دوباره بيان داشت : شما به سرزميني که بدتر از جهنم است وارد شده ايد. شوستر چندان به دل نگرفت و وقتي به تهران رسيد، وي را مرخص کرد. (9)
هنگام ورود شوستر و هيأت همراه وي به تهران ،«چارلز راسل» وزير مختار آمريکا، به همراه چند کشيش به پيشواز آنان رفتند. به توصيه ي نبيل الدوله، چند نفر بهايي ايراني به استقبال وي رفتند. مردم با ديدن چنين صحنه اي، درباره ي عقايد شوستر و همراهانش دچار ترديد شدند و به آنان با بدگماني نگريستند . شوستر نوشته است: در ميان مردم شايع شد که مستشاران براي تبليغ بهايي گري به ايران آمده اند.(10)
زماني که اين هيأت آمريکايي وارد ايران شد، خزانه ي دولت 600هزارتومان موجودي داشت؛2/300/000تومان تعهد بابت وام هاي دريافتي و 240/000ليره به انگليس و 38/000/000منات به بانک استقراضي روس بدهکار بود. همچنين به تجارتخانه هاي معتبر داخلي نيز بدهکار بود. دولت نمي توانست از دولت ديگري وام بگيرد چون به اين دو دولت بدهکار بود و آنها شرايط ايران را در زمينه ي مالي، در قرار داد 1907تعيين کرده بودند .(11) شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي ايران در اين زمان به حدي بغرنج بود که شوستر، ساختار مالي پر از رشوه و فساد ايران را به اصطبل«اوژين»**تشبيه کرد که جز با وسايل غير عادي نمي توان آن را پاک کرد. او با استعمار کهن مخالف بود و با ايرانيان همدردي مي کرد، چون فرد آزادمنشي بود و با شيوه هاي سنتي چانه زني و معامله گري که کارها در ايران با آن پيش مي رفت، مخالفت مي ورزيد . وي مصمم بود جزيره اي از کارايي و درستکاري مالي، در ميان اقيانوسي از سنت هاي کهنه که طوفان سهمگين انقلاب در آن جريان داشت و هنوز دخالت هاي مؤثر روس و انگليس گريبانگيرش را گرفته بود، ايجاد کند.(12)
شوستر مردي پرشور ، جدي و درستکار بود.(13)داراي قدرت کار و خواهان کمک مطلوب بود و وقتي وارد تهران شد، چون صاعقه ي تابستان در تهران فرود آمد.(14)پس از آغاز کار تقريباً اعجاز کرد(15)و اقتصاد ايران را در مدت کوتاهي سروسامان داد، هر چند در پايان کاري از پيش نبرد. وي بر خلاف مستشاران بلژيکي و فرانسوي، خود را يکي از کارگزاران دولت ايران مي دانست و تنها به دولت ايران جوابگو بود و از وابسته نشان دادن خود به دسته هاي بين المللي در تهران خودداري نمود.(16)شوستر قرارداد 1907انگليس و روس را ماده به ماده تفسير کرد . در آن قرار داد، هر دو قول داده بودند که حق حاکميت ايران را محترم شمارند. بر اين اساس وي کوشيد منافع ايران را حفظ نموده و در راه بهبود اوضاع مالي و پيشرفت اقتصادي ايران گام بردارد.(17)
مورگان شوستر براي اطمينان خاطر حاميان خود، چند کار انجام داد که با مخالفت روس ها (18)و انگليسي ها مواجه شد،(19) هر چند دموکرات ها و افراد آزادي طلب، وجود او را مغتنم شمرده و به او اميد زيادي داشتند.«مهدي شريف کاشي» مي نويسد :«وقتي اين هيأت وارد ايران شد، به نظرم آمد که وجود آنها اصلاً و مطلقاً به جهت ايران نتيجه نخواهد داشت ، زيرا اگر برحسب ميل و دستور دولتين رفتار نمايد ، به جهت ما چه نتيجه اي و ثمري دارد و اگر هم مخالف آنها رفتار نمايد ، آنها نمي گذارند دوام داشته باشند؛ پس بايد سياستمداران هوشيار باشند تا فريب نخورند .(20)
«سرپرسي سايکس»هم با توجه به شناختي که به ساختار سياسي ايران داشت، شوستر را فاقد توانايي لازم براي انجام اصلاحات در ايران مي دانست: محققاً انتخاب او براي اين مقام موجب تأسف و حاکي از بدبختي بود .او صفات و مزاياي فوق العاده اي که براي مواجهه با کارهاي سخت و پيچيده لازم مي باشد را فاقد بود، هر چند اگر لايق و با کفايت هم بود، روسيه هيچ وقت نگذاشت او در کارهايش موافق شود و به همين دليل عذر خود را در کتابش به نام «اختناق در ايران»نشان داد.(21)
2.شوستر به «مستر وود»(Mr . Wood)رئيس بانک شاهنشاهي ، نوشت که هيچ گونه پرداخت به جز با امضاي خزانه داري کل قابل قبول نيست . در اينجا شوستر از قدرت خويش استفاده نمود.(22)
3.تدوين بودجه و ايجاد «ژاندارم خزانه» که خود نيروي مسلحي بود. اين اقدام وي، بر روس ها بسيار گران آمد، زيرا نمي خواستند در ايران، مشروطيت پيشرفت کند. شوستر، «ماژور استوکس» عضو نظامي انگليس را که فارسي مي دانست ، در رأس قشون ژاندارم خزانه قرار داد.(23) وي نخست قصد داشت يک نيروي ژاندارمري( قراسواران ماليه ) تشکيل دهد تا زير نظر او کار کنند، اما با مشکلاتي که ايجاد شد، از آن صرف نظر کرد و طرح ژاندارم خزانه را عملي ساخت. وي افسراني را با همکاري استوکس و «کلنل مريل» آمريکايي دعوت کرد. بيشتر اين افسران داراي حس وطن پرستي بودند؛ و بعدها نقش آفريدند. افرادي از قبيل فضل اله آق اولي، فرج اله آق اولي، علي قلي و حيدر قلي پسيان، احمد خان اخگر، مسعود خان پولادين (24) و ...که پس از اخراج شوستر، همگي به ژاندارمري دولتي پيوستند.
اين اقدام شوستر با اجازه ي مجلس شوراي ملي صورت گرفت، اما واگذاري فرماندهي ژاندارم خزانه به سرگرد«چارلز استوکس»، با مخالفت روس ها روبرو شد. روس ها او را عنصري ضد روس مي دانستند، اما از نظر انگليسي ها اين انتصاب مناسب بود، زيرا مخالفت انگليسي ها با اين اقدام، مخالفت با مصوبه ي مجلس شوراي ملي بود. روس ها معتقد بودند بهتر است فرماندهي ژاندارم خزانه به افسري از يک کشور کوچک تر سپرده شود؛ حتي «بارکلي» وزير خارجه ي انگليس هم به خاطر مصالح سياسي پيشنهاد کرد که در اين رسته افسري سوئدي بگمارند، اما شوستر زير بار نرفت و به وزير مختار انگليس گفت که به استوکس نياز دارد، زيرا او مرد لايقي است که مي تواند در مشکلات ، وي را ياري دهد.(25) سرانجام شوستر استوکس را در مصدر امور قرار داد .
/ن
ژرژ براندس نويسنده ي معروف و بزرگ دانمارک
نخست تصميم داشتند از سنديکاي خصوصي وام بگيرند، ولي نفوذ روس ها آن عمليات را متوقف ساخت. روس ها اصرار داشتند که دولت ايران فقط بايد از دو دولت روسيه و انگليس قرض کند، اما هدف دولت ايران اين بود که از يک کشور بي طرف کمک بگيرد . با وجود آنکه ايراني هاي متجدد، به فرانسه نزديکي داشتند، ولي چون فرانسه از اعضاي فعال اتفاق مثلث بود و آلمان هم در اين زمان به دليل مشکلاتي که داشت، زير بار نمي رفت، دولت تصميم گرفت با هيأت آمريکايي وارد مذاکره شود.(1)آمريکايي ها در اين زمان، هنوز به بازي سياست در مشرق زمين آلوده نشده و اصول آزادي ، استقلال، شرف و حيثيت ملت هاي خاورميانه را با دغلکاري و اعمال نظرهاي استعماري و طرفداري از زور و فساد، زير پا ننهاده بودند وبه دخالت در امور داخلي مشرق زمين و غارت منابع ثروت آنان نپرداخته بودند.
آمريکايي ها در دنياي سياست، در انزوا بودند و بر اساس اصل «سياست مونرئو» که «آمريکا براي آمريکايي هاست» در اروپا و ...کمتر دخالت مي کردند. از آنجا که مردم آمريکا تازه از زير يوغ استعمار بريتانيا بيرون آمده بودند و به نوعي همراه با مردم ديگر کشورها ، با استعمار مبارزه مي کردند، با ايرانيان نيز همدلي و همدردي نشان دادند. با همين احساس بود که «باسکرويل » به صف آزاديخواهان ايران پيوست .(2) او که در مدرسه اي در تبريز درس تاريخ مي گفت، به ستارخان پيوست و لباس رزم پوشيد و در کنار مبارزان تبريزي به دفاع از تبريز پرداخت و سرانجام در اين راه جان باخت.(3)البته، آقاي «محيط طباطبايي » در اين باره مي نويسد :«شرکت باسکرويل در انقلاب تبريز و قتل او، امري شخصي، انساني و اتفاقي بود و ربطي به سياست دولت آمريکا در سرنوشت ملت ايران نداشت».(4)آمريکايي ها به واسطه ي کارهاي خيري که هيأت هاي مذهبي آنان در ايران انجام مي دادند، مورد تمجيد بودند و مردماني رستکار محسوب مي شدند و اين سياست انتخاب کشور سوم در ايران، با هدف کاستن از نفوذ قدرت هاي بزرگ انجام شد و هدف ايراني ها فقط استخدام يک مديرنبود، بلکه هدف اصلي، درگير کردن آمريکا در ايران بود تا کشور، اندکي از قبضه ي روس و انگليس درآيد،(5) اما وزارت امور خارجه ي آمريکا خود را آماده مي کرد هر نوع پيشنهاد ايران را براي اعزام مشاور رد نمايد.(6)
در چنين اوضاعي به «عليقلي خان نبيل الدوله » وزير مختار ايران در واشنگتن، دستور داده شد براي اصلاح، تعديل و تجديد سازمان ماليه ي ايران، چند رايزن امور مالي و اقتصادي از آمريکا استخدام و روانه ي ايران نمايد. در اين زمان، دو قدرت روس و انگليس به دليل بي غرضي آمريکايي ها در ايران، با اعزام مشاورين ماليه به ايران مخالفت نکردند . از سوي ديگر آمريکايي ها هم مايل بودند در ايران نفوذ داشته باشند . سرانجام پس از رايزني هاي مختلف، آمريکايي ها نيز موافقت کردند.
قانون استخدام پنج نفر آمريکايي در تاريخ دوم شوال 1328تصويب شد و آقاي مورگان شوستر، حقوقدان واشنگتني، که پيش تر در کوبا در سمت مأمور اخذ عوارض گمرکي و بعد در فيليپين مأموريت داشت، در رأس يک هيأت شانزده نفره( و خانواده هايشان) راهي ايران شدند. ميزان حقوقي که براي شوستر تصويب شده بود، دو هزار ليره و خرج سفر به ايران بود و حقوق همراهانش کمتر از اين مقدار بود.(7)گفته مي شود که شوستر به نيت خدمتگزاري مطلق و فداکاري براي نجات مردم و اقتصاد ايران، آمده و عزم را جزم کرده بود که جداگانه کار کند و در راه رسيدن به مقصود بکوشد. همراهان وي عبارت بودند از :1.«شارل لسکاسکي» مميز ماليات2.«رالف هيلر» حسابدار3.«بروس ديکي» مفتش 4.«کرنو»(8)مدير ماليات، که از راه پاريس-وين- استامبول- باطوم و باکو عازم ايران شدند. وقتي شوستر وارد بندر انزلي شد، با «هرمز خان» فرستاده ي ممتاز الدوله، وزير دارايي، ملاقات نمود. وقتي شوستر از وي پرسيد: به کجا مي رويم؟ هرمز خان فوراً جواب داد : از اين به بعدش به جهنم مي رويد. شوستر تعجب کرد! وي دوباره بيان داشت : شما به سرزميني که بدتر از جهنم است وارد شده ايد. شوستر چندان به دل نگرفت و وقتي به تهران رسيد، وي را مرخص کرد. (9)
هنگام ورود شوستر و هيأت همراه وي به تهران ،«چارلز راسل» وزير مختار آمريکا، به همراه چند کشيش به پيشواز آنان رفتند. به توصيه ي نبيل الدوله، چند نفر بهايي ايراني به استقبال وي رفتند. مردم با ديدن چنين صحنه اي، درباره ي عقايد شوستر و همراهانش دچار ترديد شدند و به آنان با بدگماني نگريستند . شوستر نوشته است: در ميان مردم شايع شد که مستشاران براي تبليغ بهايي گري به ايران آمده اند.(10)
زماني که اين هيأت آمريکايي وارد ايران شد، خزانه ي دولت 600هزارتومان موجودي داشت؛2/300/000تومان تعهد بابت وام هاي دريافتي و 240/000ليره به انگليس و 38/000/000منات به بانک استقراضي روس بدهکار بود. همچنين به تجارتخانه هاي معتبر داخلي نيز بدهکار بود. دولت نمي توانست از دولت ديگري وام بگيرد چون به اين دو دولت بدهکار بود و آنها شرايط ايران را در زمينه ي مالي، در قرار داد 1907تعيين کرده بودند .(11) شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي ايران در اين زمان به حدي بغرنج بود که شوستر، ساختار مالي پر از رشوه و فساد ايران را به اصطبل«اوژين»**تشبيه کرد که جز با وسايل غير عادي نمي توان آن را پاک کرد. او با استعمار کهن مخالف بود و با ايرانيان همدردي مي کرد، چون فرد آزادمنشي بود و با شيوه هاي سنتي چانه زني و معامله گري که کارها در ايران با آن پيش مي رفت، مخالفت مي ورزيد . وي مصمم بود جزيره اي از کارايي و درستکاري مالي، در ميان اقيانوسي از سنت هاي کهنه که طوفان سهمگين انقلاب در آن جريان داشت و هنوز دخالت هاي مؤثر روس و انگليس گريبانگيرش را گرفته بود، ايجاد کند.(12)
شوستر مردي پرشور ، جدي و درستکار بود.(13)داراي قدرت کار و خواهان کمک مطلوب بود و وقتي وارد تهران شد، چون صاعقه ي تابستان در تهران فرود آمد.(14)پس از آغاز کار تقريباً اعجاز کرد(15)و اقتصاد ايران را در مدت کوتاهي سروسامان داد، هر چند در پايان کاري از پيش نبرد. وي بر خلاف مستشاران بلژيکي و فرانسوي، خود را يکي از کارگزاران دولت ايران مي دانست و تنها به دولت ايران جوابگو بود و از وابسته نشان دادن خود به دسته هاي بين المللي در تهران خودداري نمود.(16)شوستر قرارداد 1907انگليس و روس را ماده به ماده تفسير کرد . در آن قرار داد، هر دو قول داده بودند که حق حاکميت ايران را محترم شمارند. بر اين اساس وي کوشيد منافع ايران را حفظ نموده و در راه بهبود اوضاع مالي و پيشرفت اقتصادي ايران گام بردارد.(17)
مورگان شوستر براي اطمينان خاطر حاميان خود، چند کار انجام داد که با مخالفت روس ها (18)و انگليسي ها مواجه شد،(19) هر چند دموکرات ها و افراد آزادي طلب، وجود او را مغتنم شمرده و به او اميد زيادي داشتند.«مهدي شريف کاشي» مي نويسد :«وقتي اين هيأت وارد ايران شد، به نظرم آمد که وجود آنها اصلاً و مطلقاً به جهت ايران نتيجه نخواهد داشت ، زيرا اگر برحسب ميل و دستور دولتين رفتار نمايد ، به جهت ما چه نتيجه اي و ثمري دارد و اگر هم مخالف آنها رفتار نمايد ، آنها نمي گذارند دوام داشته باشند؛ پس بايد سياستمداران هوشيار باشند تا فريب نخورند .(20)
«سرپرسي سايکس»هم با توجه به شناختي که به ساختار سياسي ايران داشت، شوستر را فاقد توانايي لازم براي انجام اصلاحات در ايران مي دانست: محققاً انتخاب او براي اين مقام موجب تأسف و حاکي از بدبختي بود .او صفات و مزاياي فوق العاده اي که براي مواجهه با کارهاي سخت و پيچيده لازم مي باشد را فاقد بود، هر چند اگر لايق و با کفايت هم بود، روسيه هيچ وقت نگذاشت او در کارهايش موافق شود و به همين دليل عذر خود را در کتابش به نام «اختناق در ايران»نشان داد.(21)
مهم ترين اقدامات شوستر به شرح زير است:
2.شوستر به «مستر وود»(Mr . Wood)رئيس بانک شاهنشاهي ، نوشت که هيچ گونه پرداخت به جز با امضاي خزانه داري کل قابل قبول نيست . در اينجا شوستر از قدرت خويش استفاده نمود.(22)
3.تدوين بودجه و ايجاد «ژاندارم خزانه» که خود نيروي مسلحي بود. اين اقدام وي، بر روس ها بسيار گران آمد، زيرا نمي خواستند در ايران، مشروطيت پيشرفت کند. شوستر، «ماژور استوکس» عضو نظامي انگليس را که فارسي مي دانست ، در رأس قشون ژاندارم خزانه قرار داد.(23) وي نخست قصد داشت يک نيروي ژاندارمري( قراسواران ماليه ) تشکيل دهد تا زير نظر او کار کنند، اما با مشکلاتي که ايجاد شد، از آن صرف نظر کرد و طرح ژاندارم خزانه را عملي ساخت. وي افسراني را با همکاري استوکس و «کلنل مريل» آمريکايي دعوت کرد. بيشتر اين افسران داراي حس وطن پرستي بودند؛ و بعدها نقش آفريدند. افرادي از قبيل فضل اله آق اولي، فرج اله آق اولي، علي قلي و حيدر قلي پسيان، احمد خان اخگر، مسعود خان پولادين (24) و ...که پس از اخراج شوستر، همگي به ژاندارمري دولتي پيوستند.
اين اقدام شوستر با اجازه ي مجلس شوراي ملي صورت گرفت، اما واگذاري فرماندهي ژاندارم خزانه به سرگرد«چارلز استوکس»، با مخالفت روس ها روبرو شد. روس ها او را عنصري ضد روس مي دانستند، اما از نظر انگليسي ها اين انتصاب مناسب بود، زيرا مخالفت انگليسي ها با اين اقدام، مخالفت با مصوبه ي مجلس شوراي ملي بود. روس ها معتقد بودند بهتر است فرماندهي ژاندارم خزانه به افسري از يک کشور کوچک تر سپرده شود؛ حتي «بارکلي» وزير خارجه ي انگليس هم به خاطر مصالح سياسي پيشنهاد کرد که در اين رسته افسري سوئدي بگمارند، اما شوستر زير بار نرفت و به وزير مختار انگليس گفت که به استوکس نياز دارد، زيرا او مرد لايقي است که مي تواند در مشکلات ، وي را ياري دهد.(25) سرانجام شوستر استوکس را در مصدر امور قرار داد .
پي نوشت:
*عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرج
**اشاره به طويله ي پادشاه آليس در يونان است.وي طويله اي داشت که سه هزار گاو درآن مي زيستند و مدت سي سال طويله و آخرهاي آن را پاک نکرده بودند.هرکول خداي قوت ،رود«آلفوس»را برگردانيده و طويله را شست.
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}